مقدمه
ژان وِس بلوندا [1] متولد اول ژوئن 1970 طراحی فرانسوی است که به عنوان مرد غلتکی[2] لباسی را با 32 چرخ طراحی کرده است و بنیان گذار شخصیت باگی رولین [3] محسوب میشود.
وجود چرخهای مختلف در قسمت مفاصل اصلی، نیم تنه و پشت توانایی ایجاد موقعیتهای متنوع (ایستاده، درازکش، تاق باز، چهار دست و پا و...) را برای سرعت 70 مایل در ساعت (112 کیلومتر در ساعت) به وجود میآورد. این پوشش در تمام سطوح رولر اسکیت قابل استفاده است.
طرح ابداعی وی بخشی از پروژه فارغ التحصیلی وی در مدرسه طراحی صنعتی بود. موضوع مطالعه وی بررسی سیستمهای زیر خطی موثر بر مرکز ثقل انسان برای حرکت در فضا بود.
6ماه تحقیق و 1 ماه تلفیق و 2 ماه زمان برای تولید اولیه و سرانجام ثبت این ابداع و رونمایی آن در ژوئن 1995 فرآیندی بر این پروژه بود.
از آن زمان تا کنون نسلهای مختلفی از این ابداع به بازار معرفی شده است. موارد کاربرد این ابداع در صنعت هنر هفتم نیز به عنوان یک ابزار خلاقانه همچون "بله مرد"[4] جیم کری در سال 2008 ، برنامه تلوزیونی "استن لیِ سوپرمن"[5] در سال 2011 و "چینی سرسخت"[6] جکی چان در سال 2012 قابل مشاهده است و در ادامه به مشروح مصاحبه با وی خواهیم پرداخت.
مصاحبه با باگی رولین
حتماً اسم باگی رولین را شنیده اید. مردی غلتکی با زره و پوششی چرخدار در جهان رولر اسکیت، بلوندا مخترع لباس معروف اسکیتی
ژان وِس بلوندا ملقب به باگی رولین
نام: ژان
نام خانوادگی: بلوندا
نام مستعار: مرد غلتکی/مرد اسکیتی/باگی رولین
تاریخ تولد: اول ژوئن
قد: یک متر و هشتاد بدون اسکیت
وزن: 73 کیلوگرم بدون زره
محل تولد: مابین کوه و دریا
محل زندگی: بر روی زمین
تاریخ شروع تمرین: 1977
رده: علمی تخیلی/افسانههای شهری
تحصیلات: طراحی صنعتی
شغل: مرد نمایشی، مرد شیرینکار، مدیر مشاور، بازیگر
نقاط قوت: خلاق و همه کاره (ماهر)
امتیاز بهبود: کامل
سایر رشتههای ورزشی: بات اسکیت بوردینگ[7]، بی ام ایکس[8]، کراس کانتری اسکی[9]، اسنو بورد[10]، اسکی آلپاین[11]، مونو اسکی[12]، اسنو بلید[13]، قایقرانی[14]، ایر بورد[15]، دِرت سورفینگ[16]
ورزشکار مورد علاقه: ایو وس روسی( مرد جتسوار با بالهای محکم)
آخرین فیلمی که دیده: مرد غلتکی، تولد دوباره لباسهای طلایی
موسیقی مورد علاقه:
Daft Punk / TRON, Frou Frou / Let Go, Tom York / Hearing Damage
بازیهای ویدئویی: در حال ساخت آن است.
کتاب ها: "Les Kanji dans la tête" از ایو وس مانیته، کتابهای کمیک، مانگ پانکهای سایبری و مجموعه مجلات علمی
مجسمه مورد علاقه: یوکاتا، هاکما (هنگامی که شما زره میپوشید شبیه یک سامورایی میشوید)
دوستدار: همسر آینده من
متنفر از: کینه توزی، بیعدالتی، تلاش برای سود، بیاحترامی
کیفیت: باید به اشتراک گذاشته و کشف شود.
نقاط ضعف: به کیفیت تبدیل شده است.
باشگاهها:
FIBRA اولین انجمن بین المللی باگی رولین، Yaban Doju Incheon، تیم اسکیت Downhill کره
تیمهای اسپانسر:
Buggy Rollin, SebaSkates, Matter Wheels, HMR Helmet
بهترین خاطره: IRCL لوزان در سال 1997
بدترین خاطره: پاک شده است.
زبانهای گفتاری: فرانسوی، آلمانی، انگلیسی، کمی کرهای و قصد یادگرفتن چینی و رویای ژاپنی را دارم.
الکل یا آب میوه؟ آب انبه
یخ یا رولر اسکیت؟ اولویت با رولر اسکیت و سپس اسکیت روی یخ
جاده یا پیست؟ جادهای با سراشیبی و پیچ و خم های تند و مناسب
دویدن سریع یا ماراتن؟ سراشیبی سریعتر است!
چرخهای سافت یا هارد؟ 83 الی 85 A
دریا یا کوه؟ برای اطمینان کوه!
صبح یا شب؟ شب
پنیر یا صحرا؟ کنته
رپ یا تکنو؟ الکترونیک
فوتبال یا راگبی؟ من فقط در مورد سر خوردن و رول کردن حرف میزنم!
پوش ساده یا دو برابر؟ همیشه دو برابر و با دستها
لیست جوایز؟ مهم نیست
116 کیلومتر بر ساعت
تنها کسی که بیش از نه بار سورتمه کوچک را رانده است
چهار و هشت دهم میلیون کلیک بر روی یوتیوب
سوالات
سلام ژان فکر نمیکنم اشتباه کنم بیشترین اسکیتبازی را که میشناسم باگی رولین است. اما مطمئناً آن پایان تاریخ جهان اسکیت باشد. خب حالا میتونید خودتونو معرفی کنید.
من از یک خانواده پر جمعیت هفت نفره هستم. در سالهای بعد از جنگ پدرم به تمرین پرش با اسکی میپرداخت اما پول کافی برای خرید یک جفت چوب اسکی را نداشت. او داشتههای خودش رو به بهترین شکل استفاده میکرد همانطور که ما اسباب بازیهای خودمونو میساختیم.
به عنوان مثال وقتی در دهه هفتاد اسکیت برای اولین بار به فرانسه وارد شد برادران من با استفاده از وسایل خودشان اسکیت بورد ساختند.
در دهه 80 ما فقط عکسهای رولر اسکیت امریکایی را میدیدیم و نمیتوانستیم آنها را در هیچ مغازهای پیدا کنیم. یکی از برادرانم اسکیت بوردی فایبر گلاس خرید و آنرا برای ساخت یک بارکش (چرخ باری) برید. اولین جفت اسکیتهای من ترکیبی از کفش فوتبال و ترکهای اسکیت بورد بود. من تقریباً 10 سالم بود و ما واقعاً بزرگ شده بودیم و فرهنگ خودمان را داشتیم.
اولین مسابقه اسکیت من در سال 1974 وقتی که 11 سال سن داشتم در فرانسه برگزار شد. نتیجهای کاملاً احساسی ولی همراه با برد من در رقابت اسلالوم داشت.
پس از آن دوران دبیرستانم دور از خانه و در یک مدرسه شبانه روزی بود و ورزشهایی مثل بی ام ایکس و بیکراسینگ را تجربه کردم و فهمیدم که علاقه چندانی به آنها ندارم چرا که بیش از حد دست و پا گیر بود. بنابراین ترجیح من اسکیت و اسکیتبورد بعد از مدرسه بود.
پس از اینکه سطح الف دبیرستان رو گذراندم تصمیم گرفتم همانند پسر عموی خودم وارد رشته هنرهای کاربردی و دورههای طراحی بشوم.
روزی صفحه فایبر لیت من شکست و بعد از آن بود که به خودم گفتم میتوان برای رولر اسکیت کار بهتری انجام داد و پروژه اسکیت را به اساتیدم ارائه دادم. همه چیز را به طور کامل مورد مطالعه قرار دادم و میخواستم عملکرد اینلاین اسکیتها را بهبود ببخشم و توزیع فشار را بهتر تقسیم نمایم. من سالها پاتیناژ بازی میکردم.
پروژه من برای رقابتهای مدرسه ملی هنرهای کاربردی و حرفهای پاریس انتخاب شد. طراحی من کاملاً روشن، عملی و دوست داشتنی بود.
عنوان موضوع سال گذشته من بررسی قدرت موتور سیکلت در گشت و گذارهای جادهای بود. که برای اجرای تست این وسیله من سن مناسبی نداشتم و البته ممنوع و خطرناک هم بود.
چطور شما دوباره به جستجو پرداختید؟
در طول مطالعاتم با اسکیت به مدرسه میرفتم و همیشه یک جفت اسکیت با خود به همراه داشتم. من در منطقه 13 پاریس زندگی میکردم و میبایست به منطقه 15 میرفتم. من به استفاده از وسیله نقلیه که در آن حس تعادل را تجربه کنم علاقمند بودم و در طول یک سال وسایل مختلف غلتیدنی و پریدنی و خزیدنی و پروازی و... را تجربه کردم. من با ورزشکاران مختلف مثل جامپر ها و غواصان و دونده ها و ... صحبت میکردم و زمان زیادی را در کتابخانه برای درک فضایی و تعادل از منظر پزشکی صرف مطالعه کردم. آنجا مطالب بسیار زیادی از آزمایشهای فرانسه بر روی این موضوعات وجود داشت.
در پایان سال من دادههای زیادی از ریسکپذیری در میان جوانان را لیست کردم. من از همه دوستان دبیرستانم در رشته مهندسی مکانیک تشکر میکنم که به من در مطالعه نیروهای دینامیک و استاتیک کمک کردند. یکی از اهداف مطالعه من پیدا کردن سیستم فیزیکی و مکانیکی و اتصال آن به حواس بود که تا آن زمان هیچ مورد و لباس یا زرهای برای آن ساخته نشده بود. فقط مطالعات بود و من میخواستم با توجه به دانش و تکنولوژیهایی که به آن دست یافته بودم پاسخهای لازم را بیابم. توجه من به پرواز هواپیماهای بیموتور که حفرههای متعدد داشت جلب شد، به خصوص اجرای آن بر روی سیستمهای غلتیدنی یا رولینگ.
شروع به تفکر و اندیشیدن پیرامون این موضوع کردم تا غلتیدن یا رولینگ را در هر موقعیتی پیدا کنم.
جایی برای قرار دادن چرخ و اینگونه بود که پروژه زره چرخدار متولد شد.
داستان زره و مرد اسکیتی چگونه آغاز شد؟
اولین زره خودم را در ژوئن سال 1994 وقتی که مدرسه میرفتم ساختم. آن هنگام یک ماه از تصورات من میگذشت و میخواستم نمونه اولیه از مفهوم ذهنی خود را اجرا کنم. پیشرفت آن سریع و مورد رضایت اساتید بود.
دو روز قبل از گرفتن گواهی ثبت اختراع، زره منحصر به فرد و دست و پاگیر خود را در محوطه دانشگاه پوشیدم و بسیاری از مردم در خیابان شگفت زده به نظر میرسیدند.
برای گرفتن عکس پیش از ورود تماشاگران به میدان معروف تروکادوو[17] پاریس رفتیم. تا آن زمان من هیچ تصوری از ابداع خود نداشتم. بینی من مثل سنگ چاقو تیز کن شده بود و در اینجا بود که ضرورت استفاده از کلاه ایمنی را لمس کردم. اما باقی موارد هنوز ذهنی بود. بدون صدا جعبه را باز کردند و من نمیتوانستم باور کنم که چه پیش خواهد آمد. تصوری از یک قهرمان قوی و فوق العاده، با امکانات فراوان که در کتابهای کمیک نشان داده میشود. من یک کمیک عاشق هستم اما قهرمان مورد علاقه من گاستون[18] است! و باید خود را با این تصویر انطباق میدادم. همانند کاری که بچهها انجام میدهند و این به خوبی برخورد با کودکان را به شما میآموزد.
یکی از تصورات منطبق بر ابداع من قهرمانی ژاپنی بود که ویژگیهای آنرا در سال 1966 در کتابخانه ببورگ مطالعه کردم.
سپس به ارتش رفتم و به عنوان یک فرد صلح طلب و مخالف جنگ پروژه خود را برای حمایت و مراقبت از مردم بیخانمان ثبت کردم. این پروژه تا دو سال در حالت آماده به کار باقی ماند. در اواخر کار موضوع پروژه من برای ساخت و ارائه زره در آینده آماده شد و ثبت نام من برای ثبت اختراع اعمال گردید.
میتوانید فرآیند آن را توضیح دهید؟
آن مرحله به مرحله اتفاق افتاد. در مدرسه، اولین بازخورها به اساتید و معلمان و طراحان بر میگشت و تشویق آنها برای رسیدن به رویاها و در نهایت ثبت یک اختراع!
بعد از آن متوجه شدم که هر ثبت اختراع، عمری دارد و این یک قانون است که تا زمان پرداخت مالیات به آن احترام میگذارند و معتبر است. در ابتدا هزینه زیادی نکردم و برای حق اختراع خود که بسیار گران هم بود و مبالغ جزئی دریافت میکردم. اما اقساط سالیانه آن هر سال بیشتر و نهایتاً به ده هزار دلار میرسید!
زره غلتکی(رولینگ) در کشورهای فرانسه، امریکا، روسیه و آلمان ثبت شده است و در حال گسترش به تمام کشورهای اروپایی است. شما یکبار حق این کار را دارید و نمیتوانید به عقب برگردید و این حق در فرانسه قابل تمدید نیست ولی در ایالات متحده تا پنج سال دیگر قابل تمدید است.
اولین زره خود را با چه موادی ساختید؟
خب به هیچ عنوان پرهزینه نبود، موادی که در کارگاه مدرسه وجود داشت مثل رزین، پشم شیشه و پی وی سی، آنها را برای ساخت بازوها به کار بردم و چرخها و تسمهها را به هم متصل کردم. برای ایجاد یک بازی هوشمندانه تلاش کردم و از کلاه ایمنی مونتریول[19] که در بازار موجود بود استفاده کردم. آنرا 5 فرانک خریدم و سوراخ شد و فهمیدم که میتوانم تغییرش دهم و پدهایی را به آن اضافه کنم. پدرم چرخهایی را برای باربریهایش به کار میبرد. برای گشت و گذار بر روی پشتم چرخهایی 125 میلیمتری به کار بردم و یک جفت کفش اسکیت را برای قرار دادن زیر آرنج ها بریدم و چرخهای پهن مخصوص اسکیت برد (کرایپتون[20]) را در زیر شکم و پشت کمرم تعبیه کردم.
آیا تا به حال به دنبال شریک مالی یا صنعتی بودهاید؟
من تا کنون بسیار شناخته شده هستم. بنتون ایتالیا[21] اکسیژن اتریش[22] کی تو امریکا[23] نایک/بائر و روسیگنال فرانسه[24] سالومون فرانسه[25] همه من را میشناسند. مطالعات من با تصاویر و ویدئوها و برندها به روز شده است. هنگامی که مفهوم ذهنی من ارائه شد. اتریشیها به عنوان تحسین و تشویق از جای خود برخاستند. برند بائر کاغذی را به وکیل من داد. برند روسیگنال نیز از من برای مسابقات دانهیل دعوت به عمل آورد. درحالیکه هنوز به پروژه وارد نشده بودم.
سالومون به من پیشنهاد انجام تحقیقات بازار سنجی جهت تجاری کردن این پروژه را داد. نگاه صنعتی به این موضوع 4 یا 5 ماه بیشتر طول نکشید و دیگر هیچ گزارشی نشد...
از سوی دیگر به نظر میرسد که شما پوشش رسانهای خوبی داشتهاید؟
برخی از ویدئوهای من در برنامه نول پارت آیلرز[26] کانال پلاس[27] فرستاده شد و بعد از آن بلافاصله ماریوس[28] (آقای سینمای کانال پلاس) با من تماس گرفت و فیلم ها را به صورت خلاقانه بازسازی کردیم و به همراه من دو اسکیت باز کودک نیز به نقش آفرینی پرداختند.
بعد از این ویدئوها واکنشهای پیاپی از رسانههای مختلف مثل زد دی اف آلمان[29] مجله اله[30] تلویزیون استرن هلند [31] و ... برای عکس و مصاحبه و ... به من ارسال شد.
در کریسمس سال 1998 بود که یک سفر جادویی برای رفتن به بزرگترین کانال تلویزیونی ژاپن ترتیب داده شد. من همانند یک ستاره بودم که دائماً به دنبال من میآمدند و من را به دقت بررسی و نگاه میکردند. مردم مسافرتهای خود را کمتر کردند، چرا که من یک شوک فرهنگی بزرگ بودم و آنرا دوست داشتم.
بعد از آن بود که در سال 1999 با دوست دختر آلمانی خود آشنا شدم و تا سال 2004 در آلمان زندگی میکردم.
از سال 2004 تا 2007 فاز کرهای من و تبدیل شدن به یک ستاره محلی برای تبلیغات بر روی یک نام تجاری با به رسمیت شناختن من و امضا قرارداد و انجام چند برنامه تلویزیونی انجام گرفت.
و در سال 2007 به فرانسه برگشتم.
آیا شما زمان زیادی را در آسیا گذراندید؟
من عاشق کره جنوبی هستم و بنابراین زمان زیادی را در آنجا صرف کردم. علاوه بر این سال گذشته برای گذراندن اوقات فراغت، رسماً به بازی های چانچئون[32] کره جنوبی دعوت شدم.
همچنین جا دارد که از برند سبا[33] که برای مسابقات چین و همچنین سایر مراسم خصوصی که در پارکهای تفریحی انجام شد تشکر کنم...
آیا شما هنوز از باگی رولین[34] درآمدی به دست میآورید؟
بله من هنوز اجرای تلویزیونی دارم و از طریق همکاری با یک عکاس و عکسهایی که به اشتراک میگذاریم درآمد کسب می کنیم.
من واقعاً دیگه نیازی ندارم که به دنبال مشتری باشم. وقتی که در آلمان بودم همچون یک سوسیالیست کار میکردم اما همانند آن نبودم. در واقع من دوست ندارم زمانم را صرف ارائه چیزی کنم. خلاقیت و نوآوری مسیر خودش را پیدا میکند و به این نتیجه رسیدم که بیشتر به دنبال اجرای خودم باشم نه اینکه به من اهمیت میدهند یا نه. اگر آنها به شما نیاز داشته باشند، مطمئن باشید که به خوبی شما را دنبال خواهند کرد.
شما فیلمهای قشنگی تولید میکنید، آیا آنها به تبلیغات شما کمک میکنند؟
بله آن را انجام دادم. برای مثال "عبور از سوئیس"[35] راههای جدید را باز کرده بود و ما به رقابت با دنیس استراسر[36] سوئیسی پرداختیم، ما خیلی بیحوصله بودیم. بنابراین تصمیم گرفتیم که به مناطق کوهستانی گوتارد[37]، سوستم[38]، گریمسلپاس[39]، اندرمات[40] وفورکا[41]... با درهها و جادههای پر پیچ و خم در ارتفاع بالاتر از 2000 متر برویم. این اولین موفقیت اینترنتی من بود و آنجا به معنای واقعی کلمه میبایست از خودم مراقبت میکردم و نباید زمان خودم را به استراحت هدر میدادم!
آیا موزیک به کار شما ارزش و بهای بیشتر میدهد و اینکه موسیقی فیلمهای خود را چگونه انتخاب میکنید؟
واقعاً انتخاب موزیک بسیار دشوار است و من هیچ ایدهای در این زمینه نداشتم و فقط به فروشگاهی در ایستگاه قطار رفتم و دهها مورد موزیک از جمله موزیک میوز[42] را خریداری کردم و آنرا بر روی فیلمم آوردم. واقعاً عالی بود.
من برای کسب مجوز سعی کردم که با سازندگان آن تماس بگیرم، اما هیچ پاسخی از جانب آنها دریافت نکردم. به عنوان مقایسه در ویدئوی دیگری به اسم افراطی[43] از دافت پانک [44] استفاده کردند. در واقع آن برنامه تلفیقی از نمایش تلویزیونی بود که شامل شلیک به اهداف طبیعی[45]بود. ویدئوی آلترنبرگ[46] با موسیقی بزرگ ترون[47] ...
این ویدئو همکاری من را در فیلم بله مرد[48] جیم کری[49] ممکن ساخت. یک روز وقتی که به یک برنامه تلویزیونی در چین دعوت شده بودم. تلفن همراهم زنگ خورد و بعد از جواب دادن به آن متوجه شدم که از من دعوت شده تا به لس آنجلس رفته و با جیم کری ملاقاتی داشته باشم. تیمی با تجربه بسیار مثبت!
درپایان آنها فیلمهای زیادی رو برای هالیوود[50] نگه نداشتند! و چهار زره برای من، جیم کری، زویی دسچانل و مونیکا تهیه کردند.
آیا بله مرد برای باقی کارها به شما کمک کرد؟
در پایان آن چیزی وجود نداشت و وقتی که فیلم منتشر شد همه از من تقاضای یک دست زره اسکیتی داشتند. برای همین با عجله برای تولید سریع آنها به دنبال یک سرمایهگذار گشتم. به آنها گفتم که من از هالیوود برگشتم و برق طمع را در چشم آنها دیدم.... و از اینکه با یک کلاهبردار روبرو شدم بسیار بهم ریخته بودم. تا اینکه در نهایت خود را پیدا کردم و تمام پرداختها را انجام دادم و این طرح شکست خورد. در سال 2009 از نو شروع کردم و با گرفتن حمایت یک وکیل به پلیس مراجعه کردم. مبالغ هنگفتی پول در آنجا وجود داشت و آن مرد مرا تهدید می کرد و من زیر فشار اتهام بودم. اما تا این لحظه هنوز قاضی برای آن رای صادر نکرده است.
آیا زره سفارشی هم ساختهاید؟
فقط تا حدودی. چرا که آنها باید راحت و قابل تنظیم و با توجه به مورفولوژی[51](ریخت شناسی) ساخته شوند و به کسی صدمه نزنند. قطعات یدکیشان استاندارد و تا 95% از نظر مورفولوژی قابل تنظیم باشند. برخی دیگر از جزئیات مانند برش تسمه ها می تواند سفارشی باشد.
تنوع نسخههایی که برای زره اسکیتی داشتید چگونه بوده است؟
من تا کنون 21 نسخه از لباس یا زره اسکیتی را ساختهام.
آیا تکامل این پروژه از حیث تکنولوژی(فن آوری) به ثبات رسیده است؟
آنجا هیچ انقلابی وجود ندارد. چرا که مفاهیم مطالعاتی من در طول مدرسه هنوز هم معتبر است و از همه مهمتر اینکه من میخواهم زره اسکیتی با سرعت بسازم و بیشتر به دنبال ایجاد مسابقاتی نظیر مسابقات فرمول یک [52] میباشم. من به دنبال زرهای متعادل، قابل اعتماد و با سرعت بالا هستم و این چشم انداز[53] من است. اگر روزی اسکیتسواران اسلالوم کار بخواهند به آن ورود پیدا کنند با چیز متفاوتی روبرو شوند. من این لباس را در زمینهای سورتمهسواری[54] به کار میبرم که با اسکیتهایی که هم اکنون دارای تولید انبوه میباشند غیر ممکن است. یکی از دلایل سنگینی زرههای اسکیتی به خاطر افزایش مقاومت آن می باشد. در یکی از دست اندازهای معروف بوسان کره جنوبی[55] معروف به چشم گربه[56] وقتی من رکورد 90 کیلومتر در ساعت را شکستم، شوک خشونتآمیزی را تجربه کردم و یکی از پاهای زره اسکیتی شکست. در کل آن کار بسیار سختی است و من تلاش میکنم کاربردهای معمول را به خرج دهم.
اشکال با توجه به موقعیت چرخها و شکل بدنی افراد طراحی می شود. بازوهای گلولهای شکل به هیچ نقطهای گرفتار نشده است. به همین دلیل شانهها از هم دور نگهداشته شده است و همواری زره اسکیتی به شما امکان این را میدهد که در خیابان و میان مردم و به صورت درازکش حرکت کنم. من تلاش میکنم بر روی خطوط و همچنین مجسمهای که بر روی سینه حرکت میکند حالات زیبایی شناختی را رعایت کنم. من شخصیتی را به وجود آوردم که نمیتوان مسیر آن را تفسیر کرد. به شکل یک قاشق محدب و کم عمق که تعادل خوبی بر روی زره دارد و در بارگزاریها به خوبی واکنش نشان میدهد. در چند قسمت برای طراحی برشها از زرههای رومی الهام گرفته شده است و در روشنایی و سایهها بازتاب خوبی را به نمایش میگذارد و برای تماس و حرکت بر روی ریلها و پلهها مورد نیاز است و پیچیدگیهای آن باعث افزایش تحرک هم میشود.
هر زره اسکیتی چقدر هزینه میبرد؟
در حال حاضر 3500 دلار برای بسته کامل بدون اسکیت و کلاه ایمنی که شامل قسمت های زیر است هزینه در بر دارد.
یک جفت لنگ(پا)
یک جفت بازو
نیم تنه بالا
پشتی
محافظ شانه
محافظ ران و لگن(باسن)
چرخها و بلبرینگها هم با توجه به نوع سِت تنظیم میشود و چرخهای بسیار با کیفیت همچون هایپر[57]، جیرو[58]، مَتِر[59] مورد استفاده قرار میگیرد.
چه زمانی به مرحله تجاریسازی میرسد؟
من روزانه سه تا چهار پیشنهاد دارم! و میلیونها کلیک در سه ماه گذشته! اما راه حلی برای تولید انبوه ندارم. با سبا به عنوان یکی از تولیدکنندگان مطرح اسکیت ارتباط برقرار کردم ولی هزینههای تولید از نظر آنها بسیار زیاد است و این بسیار ناراحت کننده بود. با این حال فایلهای فنی من بسیار محکم است و من خودم را متقاعد کردم که باید به تنهایی به سرمایهگذاری بپردازم. من بیشترین زمان تولید یک زره اسکیتی را به مدت دو ماه در کره گذراندم. زمان به سختی میگذشت به ویژه هنگامی که ماشین دوخت وسایل جانبی و تزئینی حاضر به کار نبود و همه مردم با انگیزه بالا برای دیدن آن لحظه شماری میکردند.
آیا شما برای حرکت در خیابانها و یا تمرین در جادههای باز مشکلاتی هم دارید؟
در هر صورت حوادث اسکیتبازی آزادانه، شناخت جادههای آزاد و رانندگانی که شما را همانند یک اتومبیل میبینند وجود دارد. باگی رولین یک عمل غیر قانونی نیست. من علائم بزرگراهها را دنبال میکنم (البته به استثنای محدودیت سرعت). در لوزان سوئیس وقتی که در حال عبور از چهارراهی در امتداد سراشیبی بودم سرعت مجاز را رد کردم و در آنجا یک گروه تصویربرداری تلاش میکرد که به سرعت من برسد. اما همه چیز با زره اسکیتی خوب بود. من شبیه پلیس آهنی[60] که یکی از اعضای پلیس بود به نظر میآمدم. میانسالی عمر زره اسکیتی همچون نماینده قانون خدا، برقرار کننده نظم و عدالت و احترام و صلح بود. البته این تجزیه و تحلیل من است. در کره جنوبی هیچ مشکلی وجود نداشت. پلیس علاوه بر همراهی با من گفتگو میکرد. درحالیکه در آلمان جلوی من را برای رفتن به بزرگراهها میگرفتند. رانندگی شاد، رانندگی با احتیاط! در کره جنوبی کسانی که در خیابانها ورزش میکنند کار بسیار با ارزشی انجام میدهند و ورزش در جادههای کره از اعتبار بالایی برخوردار است و به خوبی درک شده است و این نشان دهنده ذهن خاص آنها در این زمینه است.
آیا شما سقوطهای بزرگ هم داشتهاید؟
زره اسکیتی به نظر خطرناک است اما حمایت کامل آن باعث میشود که هنگام سقوط همه چیز به خوبی پیش برود. پس از اولین سقوط شما همه چیز را بررسی میکنید و کمی نگران هستید و بعد از چند ثانیه میفهمید همه چیز خوب است. اما در پایان متوجه میشوید که زره اسکیتی فقط چند خراش برداشته است. زمانی همه چیز خطرناک میشود که ریسکپذیری بالا برود پس خطرات سقوط هم بیشتر خواهد بود.
در خطر هم شادی و سرخوشی خاصی نهفته است. رویداد لوزان ده سال پیش و در یک روز بارونی اتفاق افتاد و آن اولین مسابقه خاطره انگیز من در باران بود.
هنگامی که زره اسکیتی اسلاید میکشد، ترمز شما همانند خلبانهای جنگنده واقعاً سرگرم کننده است. در سراشیبی فوق العاده سریع حرکت میکند. دوست من در یکی از پیچ و خمهای جاده از مسیر خارج شد و به کاههای کنار جاده برخورد کرد، ولی در پایان کار خوب بود. اما به خاطر آسیبهای روانی دو روز در بیمارستان باقی ماند. زره با توزیع نیرو شوک را میگیرد. اما رفتن از سرعت 70 کیلومتر بر ساعت به سرعت صفر در چند دهم ثانیه باعث لرزش تمام بدن به خصوص اندامهای داخلی میشود. باید با نظم عمل کنید و به صدای درونتان گوش دهید.
من صدمه دیدن و جلوگیری از افتادن را دوست ندارم. سال 1997 وقتی که در توکیو بودم. ساعت هفت و نیم از من خواستند که بر روی یک نیم لول مرطوب حرکت کنم و این باعث شد برای اولین بار با سر فرود بیایم و این اصلاً خوب نبود و ضربه سر من واقعاً احمقانه بود.
بدترین مورد در مسیرهای سورتمهسواری اتفاق میافتد. سرعت آنچنان بالاست که حس پرت شدن به بیرون دارید. آن واقعاً یک مشکل اساسی است. آلمانیها به آن تعوع و مرگ تحت فشار[61] میگویند. سرعت شما در 4 یا 5 برابر ضرب میشود. شما در بیمارستان زمان کافی دارید تا به این فکر کنید که چه کسی ماشینتان را به خانه برمیگرداند. به این نکته توجه کنید!
آیا شما برای فعالیتی که انجام میدهید از بیمه خاصی استفاده میکنید؟
من عضو بیمه حوادث هستم و به موسسهای که من را بیمه کرده کارهایی را که انجام میدهم نشان دادم.
اگر شما از قبل جاده را بررسی کنید معمولاً پایان خوبی خواهید داشت.
هنگامی که تمرین میکنید چه حسی دارید؟
هنگامی که من ایستاده حرکت میکنم همانند یک هواپیمای جت سریع هستم و بالهای خود را که در حال جدا شدن است جمع میکنم. این حالت شبیه پایه و مقدمات پرش یا پرواز است، اما آن در فرود آمدن خطر کمتری دارد!
هنگامی که شما برای اولین بار زره اسکیتی را میپوشید حتی اگه خیلی سریع هم حرکت نکنید، حس یک برند جدید را خواهید داشت. زره اسکیتی بسیار سنگین است. من تلاش زیادی کردم تا حد امکان طراحی منطبق بر بدن داشته باشم، اما برخی از حرکات به دلیل حجم و قرار گرفتن چرخها محدود شده است. برای مثال شما نمیتوانید دستهایتان را در مقابل خود قرار دهید چرا که هنگام این کار با چرخهای روی قفسه سینه شما برخورد میکند.
همچنین به دلیل وجود چرخ بر روی زانوها عبور پاها از هم نیز سخت است و شما یک هندسه جدید را تجربه میکنید. اگر جایی از شما خارش بگیرد و یا بخواهید چیزی را از درون کلاه خود خارج کنید، دچار یک تکان ناگهانی خواهید شد و همه چیز تغییر میکند!
تغییرات ظاهری باعث نمیشود که هویت و یا توانایی های شما به سطح یک ابر انسان تغییر پیدا کند!
سپس شما به قدرت چرخها و غلتیدن بر روی آنها در موقعیتهای مختلف شناخت پیدا میکنید. شما میتوانید رقابت ایجاد شده چرخها را بر روی زمین و دیوار و سقف ببینید!
در مرحله بعدی میتوانید اسکلت بیرونی را به عنوان یک زندگی واقعی در اندیشه احساس کنید و به موجودی سایبری نیمه انسان، نیمه ماشین تبدیل شوید.
حس غلتیدن و رولینگ کردن یک حس فوق العاده است. برای مثال در یک پیچ و خم شما بازوی خود را فشار میدهید و بر روی آن میخوابید و سپس میچرخید. انتخاب فشار بیشتر و بازی با آن در اختیار خودتان است. اینها باعث افزایش ناگهانی دادههای سر می شود و در واقع یک ارگاسم کامل است.
هنگامی که برای اولین بار به پشت میخوابید و من آنرا جنگ ستارگان[62] نام گذاشتهام، شبیه به صحنهای از جنگ ستارگان دو میشوید که مبارزان شهر در زیر ابرها و حالتی وارونه میجنگیدند. اگر آنرا هنگام شب تجربه کنید حالتهای بصری جدید را تجربه خواهید کرد که گویی در این سیاره تحریف شده است.
آیا این امکان هست که زره اسکیتی خود را به من قرض بدهید؟
بله اما نه بدون ترس؛ وقتی شما ساعتها برای ساخت زره اسکیتی خود وقت گذاشتهاید، برای مراقبت از آن شرایط خوبی را فراهم میکنید و برای جمع کردن و در جعبه قرار دادن و دیگر موارد دقت زیادی به خرج خواهید داد. اما یک مبتدی به اشتباه به آن آسیب خواهد زد. به همین جهت در ابتدا من همیشه دو زره اسکیتی از جنس کربن ساخته بودم تا در مواردی این چنینی آن را قرض بدهم و یا در صحنههایی که نیاز است از آن استفاده کنم.
زره اسکیتی چقدر وزن دارد؟
بدون اسکیت در حدود هفده کیلو وزن دارد و در فرودگاهها با کلاه و اسکیت و سایر تجهیزات به 23 کیلوگرم میرسد. من همیشه در حال مذاکره هستم که به وسایل من به چشم یک توله سگ نگاه کنند و در بسیاری از زمانها پروازهای لوفت هانزا[63] را انتخاب میکنم، چراکه به خاطر پروازهای مکرر با وضعیت من آشنا هستند و بار اضافی من ایراد نمیگیرند.
رولر اسکیت چگونه به راندن زره اسکیتی کمک میکند؟
راندن یک فرآیند دورهای است. وقتی که شما اسکیتسواری میکنید با نحوه عملکرد چرخها آشنا میشوید و اولین چیزی که فرا خواهید گرفت اسکیتسواری تمام بدنتان است. آنجا یک جفت عادت توسعهدهنده وجود دارد. هنگامی که شما به سمتی منحرف میشوید به عنوان مثال سمت راست؛ با اعمال فشار به زانوی چپ باعث حرکت در مسیر مخالف و اصلاح آن میشوید و در واقع آن سوالی از الگوی بدنی شماست. در تمام طول مسیر شما به فکر راندن بدن هستید و اجازه نمیدهید که هیچ عضوی از شما جدا شود و باقی آن کاملاً ذهنی و قابل درک است.
آیا این که میگویند سالها پیش از شما یک زره اسکیتی دزدیدهاند درست است؟
بله قبل از مسابقات کوین گس[64] در لیون یک زره اسکیتی از من دزدیدند. ماشین من پر بود. هنگام خرید مسواک و خمیر دندان برای یکی از دوستانم پیاده شدم و به محض سلام کردن به فروشنده متوجه شدم که زره اسکیتی من را دزدیدند. فکر کنم به خاطر آلیاژ خوب چرخ هاش این کار را کردند...!
بدین ترتیب من دیگر نمیتوانستم به پیست سورتمهسواری بروم. تمام ماه اوت را در محلههای مجاور به دنبالش گشتم. بعد از یک هفته پلیس ماشین من را در خیابان پشتی پیدا کرد. یکی از همسایهها از پسری گفت که برروی چرخها حرکت میکرد. پس به دنبال زمان مناسبی برای دیدن او صبر کردم. من زیاد نگران چرخها نبودم و ولی زره کربنی یکی از بهترین زرههای اسکیتی من بود و پایان ماه من در برنامه چینه چیتا [65] ایتالیا برنامه داشتم. من تا قبل از اینکه آنجا را ترک کنم به دنبالش بودم تا اینکه وقتی جلوی کلیسا پارک کرده بودم، پسری به من گفت تا چند ساعت دیگر و با هزار فرانک به انتهای کوچه بن بست بیا. من هم همین کار را کردم و با کیف پول در انتهای خیابان منتظر بودم که ناگهان 12 تا 16 پسر عصبانی برای مبادله زرههای اسکیتی به آنجا آمدند. ولی همه چیز به یکباره عوض شد و آنها با تهدید و استفاده از اسپری فلفل قصد غارت من را داشتند. ولی در پایان من توانستم اسکیتها و زره اسکیتی و کلاه اسکیت خودم را پس بگیرم و زره واقعاً برای من مهم بود.
تمام طول شب را برای برگشتن به برنامه چینه چیتا رانندگی کردم و بالاخره با ده دقیقه تاخیر رسیدم، در حالی که در اطراف روم باران میبارید و مجبور به پارک اتومبیل خود در وسط خیابان شدم.
به نظر میرسد که شما زیاد مسافرت میکنید!
اولین نمایش تلویزیونی برون مرزی من در ژاپن بود. من به اجبار رویدادهای متفاوتی را برای شناخت زره اسکیتی انجام دادم. حضور در پیستهای سورتمهسواری، نمایشگاههای آلمان، نمایشهای ورزشی، موسیقی و مد. شما میتوانید هر چیزی را پیدا کنید و جوانان میدانند که چه میخواهند.
من دیدم که اسکیتسواران دیگر برای خود مفهوم خاصی دارند. آیا شما نیز ایدههای خودتان را به کار میبرید؟
بله برخی دیگر از مردان اسکیتی[66] در فرانسه وجود دارند. ما در لوزان[67] با هم اسکیتسواری میکنیم. من عکس آنها را دیده بودم. زرههای اسکیتی آنها از فلز ساخته شده بود، فلزات سنگین! با توجه به اینکه من نمیتوانستم زره اسکیتی را به تولید انبوه برسانم سعی کردم مثبت فکر کنم؛ که آنها برای تمرینات خود آنقدر مجهز شدهاند. اگر ما موفق به مدیریت اسکیتسواریمان با هم میشدیم قطعاً حس خوبمان را به مقدار زیاد به اشتراک میگذاشتیم! من مردم را برای ساخت زره اسکیتی تحت فشار قرار نمیدادم ولی به آنها امیدواری میدادم که به زودی همدیگر را خواهیم دید و با هم اسکیتسواری میکنیم! به عنوان مثال
کریستف خوش آمدی! من قصد دارم که برای اسکیتسواری با هم تلاش کنیم...
آخرین باری که من در لس آنجلس بودم. با تاد بورن[68] که "ابر انسانی[69] با نام استنلی" بود، ملاقات کردم. ما با هم به جادههای مخصوص شوتینگ[70] رفتیم و آنها را آزمایش کردیم.
یکی دیگر از اسکیتسواران دیوانه ادواردو[71]نام داشت. او در بوگوتا[72] زندگی میکرد. او 100 درصد زره اسکیتیش را خودش ساخته بود. علاوه بر اینها من دوستانی همچون سب برتلت[73] داشتم که زمان زیادی را در لوزان با هم میگذراندیم و زرههای ساخته شده من را به روز میکرد. او کسی بود که چرخهای قسمت جلویی بدن من را به حالت 2x5 به روز کرد.
من به دنبال آن بودم که چرخهای قسمت جلویی بدن به گونهای طراحی شود که هرکس بتواند آن را مطابق با آناتومی خود تنظیم کند.
در پایان آیا برای آینده پروژهای دارید؟
زره اسکیتی پروژهای است که با کارهای دیگر نظیر بازیهای ویدئویی، سینما، نقاشی، مجموعههای تلوزیونی و... ارتباط دارد و من به مدت دوازده سال در حال شخصیت پردازی باگی رولین بودم! اگر من موفق به تجاری سازی زره اسکیتی شوم، قطعاً آنرا به عنوان یک لباس پیشنهاد میکنم!
من فکر میکنم در فضاهایی مثل پارکها میتوان قسمتهای تفریحی کوچکی مشتمل بر نیم لولهها[74]، راهروها[75]، لولهها[76]، پلها[77]، محل پرشهای بلند[78] و استخرهای فوم[79] شیشهای و شفافی ایجاد کنند. همچون داستانهای علمی و تخیلی با پیچ و خمهای زیاد زیر زمینی و بالای دیوار و انتقال با کمک و لطف رباتها و...
و تصور یک محل پر رفت و آمد. بر روی تپهها با جادههای مختلف و پر پیچ و خم و جهشها و مسیرهای سورتمهسواری بدون دستگاههای خنک کننده و یخ ساز، سیستم بلند کردن اجسام و محل اقامت و رستوران برای صرف نوشیدنی و خوردن غذای ورزشکاران ورزشهای گرانشی[80] و... محلی برای یادگیری و سازماندهی کارگاههای آموزشی و گذران تعطیلات. همچنین جایی عالی برای برگزاری مسابقات و همه اینها میتواند در یک مجموعه قرار بگیرد!
بنابرین برای تحقق تمام این رویاها تولید انبوه زره اسکیتی نه تنها یک پایان نیست. بلکه تقریبا هست اولین مرحله!
Just a dream
فقط یک رویا
تهیه و تنظیم و ترجمه:
مصطفی علیمحمدی
توسعه دهنده اینلاین اسکیت
Mostafa Ali Mohammadi
Inline skating Developer
منبع:
© Link
© Link
© Link
© Link
[1] Jean-Yves Blondeau
[2] Rollerman
[3] Buggy Rollin
[4] Yes Man
[5] Stan Lee's Superhuman
[6] Chinese Zodiac
[7] butt boarding
[8] bmx-ing
[9] cross-country skiing
[10] skwall
[11] Alpine skiing
[12] monoskiing
[13] snowblading
[14] sailing
[15] airboarding
[16]dirtsurfing
[17] Trocadero
[18] Gaston Lagaffe
[19] Montreuil
[20] Kryptonics
[21] Benetton (Italy)
[22] Oxygen (Austria)
[23] K2 (USA)
[24] Nike/Bauer, Rossignol (France)
[25] Salomon (France)
[26] “Nulle Part Ailleurs”
[27] Canal+
[28] Marius
[29] ZDF in Germany
[30] Elle Magazine
[31] Stern TV, then in Holland
[32] ChunCheon
[33] Seba
[34] Buggy Rollin
[35] Swiss Pass
[36] Denis Strasser
[37] Gottard
[38] Sustern
[39] Grimselpass
[40] Andermatt
[41] Furka
[42] Muse
[43] Extrême
[44] Daft Punk
[45] Natural point of aim, (NPOA, or NPA)
[46] Alternberg
[47] Tron
[48] “Yes Man”
[49] Jim Carrey
[50] Hollywood
[51] morphologies
[52] Formula 1
[53] vision
[54] bobsleigh
[55] Busan, South Korea
[56] Cat's Eye
[57] Hyper
[58] Gyro
[59] Matter
[60] Robocop
[61] “Die Kake ist in Dampf”- vomit is under pressure
[62] star wars
[63] Lufthansa
[64] Koenigsee
[65] Cinecitta
[66] Riderman
[67] Lausanne
[68] Todd Born
[69] Stan Lee’s Super Human
[70] shooting
[71] Eduardo
[72] Bogota
[73] Seb Bertholet
[74] half-pipe
[75] corridors
[76] pipes
[77] footbridges
[78] high-jumps
[79] foam pool
[80] gravity sports